سال ها بعد

سال ها بعد 
مردی کنار تو جدول حل می کند 
و زنی کنار من کاموا می بافد 
و ما هر دو 
پشت پنجره ای رو به پاییز 
دلتنگ خواهیم بود 
برای امروز 
برای حالا 
برای اینجا... 

رفتن

نیامدن 
هزاربهانه میخواست
وآمدن
یکی....

آری

آمدن بهانه می‌خواهد
ماندن دلیل
اما

رفتن هیچ کدام …

 

سال نو

سال نو یعنی تو ، وقتی از در تو میای

ولی... اما...

هیچ وقت نگفت دوستت دارم

ولی همیشه

شالی را سر می کند

که میداند به او نمی آید

اما

من برایش گرفته ام …

صبر

حتی خوبترین آدمها هم صبرشان حدی دارد...

یه دنیا آرامش

آمدی از شهر بهارو سبز شد رنگ پاییزیه زندگیم
گفتی می مونمو...موندنت شد دوای دردهای قدیمیم
از وقتی امدی ماه خجالت می کشه بیاد بیرون
دوست دارمهای تو زبونی نیستو زبونه می کشه از درون
تا همیشه تا ابد مال همیم می خوان بدونن همه اینو
من بودم تو کویری خشک...تو منو آوردی به این باغ مینو
زمانی که عشق واقعی بود رویاوو دورو برم پر بود از هوس
تو شدی بالو پر این پرنده وو آزادم کردی از این قفس
پرواز میکنمو از غم دور می شم با تو ای هم چیم
شروع می کنم زندگیمو با تو با نام خدای رحمانو رحیم
وقتی امدی آخر پاییز بودو اول زمستونو برفو سرما
با بودن تو فصلها از بهار پر شدو زندگیم از گرما
با اینکه پیشمیو کنارتم بازم دلم برات تنگ می شه
با بودنت زندگیه بی رنگم هر لحظه پر رنگ تر می شه
کاری می کنم تا آخر عمر عشق ما رو همه بکنن ستایش
هدیه لبخنده چشمهای تو برای من همیشه بوده...یه دنیا آرامش

بدون شرح...

یادت بماند...

تو یادگاری روزهایی هستی که نه فراموش می شوند و نه تکرار

ولی...

نیازی نیست پاکم کنی خودم پاکت می کنم...